سلام بر امام، سلام بر پدري مهربان که خدا کند دستش را از روي سر ما بر ندارد سلام بر محبوبم سلام بر قلب خوبي ها .
خدا کند که شما من و امثال من را به فرزندي قبول کنيد و خدا را شکر مي گويم که چنين امام و چنين پدري دارم .
شما صاحب الزمان هستيد شما صاحب الزمان هستيد شما مالک اين زمانيد، اي کاش امشب که شهادت جد بزرگوارتان هست ،شما ظهور مي کرديد تا که تسکيني بر قلب من و تمام جهان مي شد ، من تمام لحظه ها، ثانيه ها را مي شمارم تا ظهور شما و اميدوارم روزي در رکاب شما بجنگم و جانم را فداي شما بکنم ،اگر مرا روزي هفتاد بار بکشند محبت شما در قلب من کم نمي شود.
من شما را به مادرتان نرجس خاتون قسم مي دهم که مرا کمک کنيد تا در راه شما حرکت کنم و اقلاً شيعه شما شوم که مثل پدري مهربان دست نوازش و مهرباني بر سر همه ما کشيده ايد ،گاهي فکر مي کنم که اگر من پدر و مادر مسلمان نداشتم الان چه مي کردم چه بودم شما را آيا مي شناختم؟ آيا خداي متعال را مي شناختم؟ نمي دانم ولي مي دانم و ايمان دارم که شما ما را فراموش نمي کرديد ، و اين اعتقاد من است، نمي توانم فکر کنم که بدون شما زندگي چه مزه اي دارد و چگونه فکري مي کردم ولي مي دانم مثل بسياري از جوانان ديگر اميدي در زندگي نداشتم.
واقعاً اميد تمام جوانان شيعه شما هستيد مي دانم چون خيلي کاهلم زياد از شما خبر ندارم ولي مي بينم و حس مي کنم و با تمام وجود ايمان دارم که شما مراقب من و تمام جوان ها هستيد ، وقتي فکر بدي مي کنم که مثلاً از کسي ناراحت مي شوم شما خوبي هاي آن شخص را مي گوييد يا اگر قصد کار بدي پيدا مي کنم شما جلوي من را مي گيريد ، مثل امروز صبح که شما مانع شديد که من بين طلوعين را بخوابم و من را از گناه حتمي که شکستن عهدم بود نجات داديد ، شعار من اين است که ايمان بر معجزه مقدم هست و به اين ايمان دارم .
مي دانم که روزي مي شود که شما ظهور مي کنيد و گل لبخند را روي لبان تمام شيعيانتان مي کاريد ، و بر قلبشان نور مي انداريد ، خدايا شکر مي گويم که هدفي والا دارم که براي او مي جنگم و تلاش مي کنم و اگر خدا بخواهد جانم را فداي اين هدف مي کنم و مي دانم هدف از سير وسلوک رسيدن به اين هدف است .
ايمان دارم که خدا من را فراموش نمي کند اگر تمام دنيا روي سرم خراب شود باز ايمان دارم که خدا من را فراموش نکرده ، شايد با اين وسيله مي خواهد در اين سفر من را امتحان کند .
وقتي فکر مي کنم که چنين پدري مهربان و بزرگوار چون شما غائب است اشک هايم بر گونه هايم حلقه مي زنند و فرو مي ريزند و در آن لحظه با تمام وجود فکر مي کنم که تمام چيزها به گريه در مي آيند .
دوست دارم که روي ماه شما را ببينم اما مي دانم که اگر روح خوبي داشته باشم که تزکيه شده باشد تمام لحظات در خدمت شما هستم چون شما نظاره گر تمام اعمال من هستيد و اميدوارم لياقت اين را داشته باشم که در قيامت در نامه اعمالم نوشته باشند که در رکاب معشوق خود جنگيده
در يك جمع بندى كلى اين وظايف را می توان، به چهار دسته تقسيم كرد:
1. وظايفى كه در چهارچوب خواندن صلوات و دعا براى ظهور آن حضرت، دعا براى سلامتى آن امام عزيز و توسل به آن جناب ترسيم مىشوند.
2. وظايفى كه بار عملى بيشترى دارند، مانند دادن صدقه براى سلامتى آن امام، رفتن به حج و دادن صله و هديه براى آن حضرت و پرداختن حقوق مالى، از جمله سهم امام(ع).
3. تكاليفى كه بار اعتقادى دارند، مانند معرفت به امام زمان(عج) و استوار كردن اعتقادات بر معيارى صحيح.
4. وظايفى كه علاوه بر استفاده از موارد بالا، بار عملى مهم و اساسى پيدامىكنند، مانند مبارزه با مدعيان دروغين مهدويت، پيروى از آن بزرگوار، دفاع در برابر مهاجمان به جامعه اسلامى، تلاش براى آماده كردن زمينه ظهور از طريق اصلاح امور اجتماع، مانند امر به معروف و نهى از منكر.
آياتي در قرآن دلالت دارد كه حكومت روي زمين بدست مؤمنين و مستضعفين و صالحين تشكيل و اداره ميشود و هدف اصلي از خلقت كه ايجاد عبوديت خالص در سطح كل جامعه است تحقق پيدا ميكند و در رأس حكومت حضرت ولي عصر(ع) قرار دارند. و خداوند در آيه 5 سوره قصص ميفرمايد: « وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ».
ـ همچنين روايات بسياري درباره تشكيل حكومت عدل الهي جهاني توسط حضرت مهدي(ع) از ائمه اطهار(ع) رسيده است كه همه حكايت از اين دارد كه تاريخ با ظهور حضرت تازه شروع و آغاز ميشود نه به پايان برسد، و شايد برخي ظهور را با قيامت خلط كرده باشند.
... قال رسول الله(ص) في حديث عن الله عزوجل يقول في آخره عن المهدي(ع): و لانصرنه بجندي و لامدنه بملائكتي حتي يعلن دعوتي و يجمع الخلق علي توحيدي، ثم لاديمن ملكه و لاداولن الايام بين اوليائي الي يوم القيامة؛ در آخر حديث طولاني پيامبر(ص) فرمودند: خداوند فرموده: امام مهدي(ع) را با لشگريان خود ياريش ميكنم و با فرشتگانم به او مدد ميرسانم تا آنكه دعوتم را آشكار كند و مردمان را بر توحيد و خداپرستي گرد آورد. سپس ملكش(حكومتش) را تداوم بخشم و روزگار را در اختيار اولياي خود قرار دهد تا روز قيامت فرارسد.
بنابراين با ظهور امام زمان(ع) نه تنها دنيا به پايان نرسيده بلكه شروع حكومت عدل جهاني است كه خداوند وعده آن را به مردم داده است.
در قرآن مجيد از شيطان نقل ميکند که پس از اينکه به دليل سجده نکردن بر انسان و تمرد از دستور الهي، رانده شد، به خداوند عرض کرد: " قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ"؛"پروردگارا! مرا تا روزي که بر انگيخته خواهند شد مهلت ده"(حجر، 36). شيطان در اين درخواست دو مطلب را از خداوند متعال خواسته است: 1. به او مهلت داده شود، 2. اين مهلت تا قيامت و روز مبعوث شدن بندگان ادامه داشته باشد.
پاسخ حضرت حق تعالي به او چنين است: " قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ * إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ؛تو از مهلت يافتگاني، تا روز و وقت معلوم"(حجر، 37و38) خداوند متعال به او مهلت داده است و درخواست اولي او را اجابت کرده است. اما درخواست دوم او او را که خواسته بود تا روز قيامت مهلت داشته باشد اجابت نشده است، بلکه تا روز و وقت معلوم به او مهلت داده شده است. پسرش اين است که " وقت معلوم" چه زماني است؟ در بحار الانوار، ج60 ص221، از امام صادق(ع) روايتي وارد شده است ابن وهب از امام درباره سرنوشت ابليس در آيه پرسش ميکند که اين روز، چه روز و زماني ااست؟ امام ميفرمايند: "اي وهب! آيا تصور ميکني که آن روز زماني است که خدا در آن روز مردم را مبعوث ميکند؟(چنين نيست) بلکه خداوند ابليس را تا روز قيام قائم ما مهلت ميدهد. در آن زمان حضرت، ابليس را محم ميگيرند و گردن او را ميزند و آن روز، زمان معلوم است."
هدف اصلي انسان سعادت است و سعادت در جامعه بشري با حکومت حضرت مهري(ع) حاصل ميشود که در آن زمان زمين پر از عدل و داد ميشود و خبري از کفر و ظلم نيست. در آن زمان، قلبها از وسوسههاي شيطاني پاک ميشود و فساد نابود ميگردد. در اين روز، ابليس که کاري جز وسوسه و به انحراف کشاندن جامعه بشري ندارد، به عنوان اصل فساد، گردن زده ميشود پس منظور از کشته شدن ابليس و شيطان به دست حضرت، به قتل رساندن شيطان و پايان مهلتي است که به شيطان داده بود.
البته قتل شيطان و ابليس، به معناي از بين رفتن همه شياطين به ويژه انسانهاي شيطان صفت نيست، زيار تکليف برقرار است و تکليف دائر مدار اختيار خير و شر است و برخي انسانها هتسند که نقش شيطان را بر عهده دارند. ضمن اينکه نفس اماره نيز اتس. امام رئيس شيطانها را که نقشي اساسي براي انحراف و گناه دارد از بين ميبرد.
براي آگاهي بيشتر به تفسير الميزان، ج14، ص167ـ 169 ذيل آيه 38 از سوره مبارکه حجر و ص 184 ذيل بحث روايي آيه مذکور مراجعه شود.
براساس مسلمات و روایات قطعی، امام عصر (عج) زنده است و زندگی می کند و براساس بعضی از روایات هنگام ظهور آن حضرت خیلی ها او را شناخته و متوجه می شوند که قبل از این با او آشنایی داشته اند. ایشان یک زندگی طبیعی عینی و خارجی دارد، منتها با عمری طولانی. آن حضرت در میان مردم و در دل جامعهها رفت و آمد دارد و در نقاط مختلف زندگی میکند ولی به صورت ناشناس.[1]امام صادق - علیه السلام - میفرمود: مردم امام خود را گم میکنند، او در موسم حج حاضر میشود و مردم را میبیند ولی آنان او را نمیبینند.[2]
قطعاً زندگی امام عصر (عج) یک زندگی عادی نیست و جنبه های غیبی آن افزون تر از جنبه های طبیعی آن است، با این حساب جزئیات زندگی آن حضرت بر ما معلوم نیست و ما نمی توانیم فراتر از آنچه در بیان معصومین علیهم السلام وارد شده به راحتی از آن خبر دهیم.
همه میخواهند بدانند که در جریان قیام جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه حوادثی روی میدهد، حرکت امام از کجا و چگونه آغاز میشود، شیوه برخورد امام با گروههای مخالف چگونه است و بالاخره چگونه آن حضرت بر تمامی جهان غلبه خواهد کرد و رشته امور جهان را به دست خواهد گرفت اینگونه سؤالها فکر و اندیشه هر انسانِ مشتاق ظهور را به خود مشغول میکند. ولی واقعیت این است که سخن گفتن درباره حوادث مربوط به ظهور کاری بسیار مشکل است؛ چون گزارش دادن از آینده و اتفاقاتی است که هنوز واقع نشده است و به طور طبیعی نمیتوان اطلاع دقیقی از آن رویدادها داشت.
بنابراین آنچه در این بخش میآوریم حوادث و رخدادهای روزگار ظهور امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که برابر روایات در کتابهای متعدد نقل گردیده است و تنها میتواند دور نمایی کلّی از رویدادهای ایام ظهور را پیش روی خوانندگان ترسیم کند.
چگونگی قیام
وقتی ظلم و تباهی چهره عالم را سیاه و ظلمانی کرده است و آنگاه که ستمگران گستره زمین را جولانگه بدیها و نامردیها ساختهاند و مظلومان جهان، دست یاری خواهی را به آسمان گشوده اند؛ ناگهان ندایی آسمانی، سیاهی شب را میدرد و در ماه خدا، رمضان، ظهور موعود بزرگ را بشارت میدهد۱، قلبها به تپش میافتد و چشمها خیره میگردد! شب پرستان، مضطرب و هراسان از طلوع صبح ایمان، در پی راه چارهای هستند و منتظران مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از هر کسی سراغ کوی یار میگیرند و برای دیدار او و حضور در زمره یاوران او سر از پا نمیشناسند.
در آن زمان، سفیانی که بر منطقه وسیعی مانند سوریه، اردن و فلسطین سلطه دارد سپاهی را تجهیز میکند تا با امام مقابله کند. لشگر سفیانی که در مسیر مکّه به تعقیب امام پرداخته است در محلی به نام بیداء به کام زمین میرود و نابود میگردد.۲
پس از شهادت نفس زکیه۳ به فاصله کوتاهی، امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سیمای مردی جوان در مسجدالحرام ظهور میکند در حالی که پیراهن مبارک پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) را بر تن دارد و پرچم پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) را به دست گرفته است. او به دیوار کعبه تکیه میزند و در بین رکن و مقام۴ سرود ظهور را زمزمه میکند و پس از حمد و ثنای الهی و درود و سلام بر پیامبر و خاندان او میفرماید:
«ای مردم ما از خدای توانا یاری میطلبیم و نیز هر کس از جهانیان را که به ندای ما پاسخ دهد به یاوری میخوانیم.»
آنگاه خود و خاندانش را معرفی میکند و ندا میدهد:
«فَاللّه اللّه فینا لاتَخْذُلُونا وَانْصُرُونا ینْصُرْکُمُ اللّهُ تَعالی؛
درباره رعایت حقوق ما، خدا را در نظر بگیرید. ما را ]در میدان عدالت گستری و ستم ستیزی[ تنها نگذارید و یاریمان کنید که خدا شما را یاری خواهد کرد.»
پس از پایان گرفتن سخنان امام، آسمانیان بر زمینیان سبقت میگیرند و گروه گروه فرود میآیند و با امام بیعت میکنند در حالی که پیشاپیش آنها فرشته وحی، جبرئیل با امام دست همراهی میدهد. آنگاه ۳۱۳ ستاره زمینی که از نقاط مختلف عالم به سرزمین وحی آمدهاند بر گرد خورشید تابناک امامت حلقه زده و پیمان وفا داری میبندند و این جریان سبز جاری است تا آنکه ده هزار سرباز جان بر کف در اردوگاه امام(علیه السلام) حضور مییابند و با آن فرزند پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) بیعت میکنند.۵
امام(علیه السلام) با خیل یاوران، پرچم قیام را برافراشته و به سرعت بر مکه و اطراف آن مسلط میشوند و سرزمین پیامبر را از وجود نااهلان، پاک میکنند. آنگاه راهی مدینه میشود تا سایه عدالت و مهر را بر آن بگستراند و سرکشان شهر را بر جای خود بنشاند. سپس عازم عراق گشته و شهر کوفه را به عنوان مرکز حکومت جهانی برمی گزیند و از آنجا به مدیریت قیام میپردازد و برای دعوت جهانیان به اسلام و زندگی در پرتو قوانین قرآن و در هم کوبیدن بساط ظلم و ستم، یاران و سپاهیان نور را به نقاط مختلف عالم گسیل میدارد.
امام(علیه السلام) یک به یک سنگرهای کلیدی جهان را فتح میکند زیرا که علاوه بر یارانِ وفادار و مؤمن، از امداد فرشتگان الهی نیز برخوردار است و مانند پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) از لشگر رعب و وحشت مدد میگیرد و خداوند توانا چنان ترسی از او و یارانش در دلهای دشمنان میافکند که هیچ قدرتی را توان رویارویی با آن حضرت نیست.
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«قائم از ما به وسیله رُعب (وحشت در دل دشمنان) یاری میشود.»۶
گفتنی است یکی از نقاط جهان که به وسیله سپاه امام فتح میشود بیت المقدس است۷و پس از آن واقعه بسیار مبارکی اتفاق میافتد که در جریان قیام و انقلاب امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) سرنوشت ساز است و جبهه آن حضرت را تقویت میکند و آن فرود آمدن حضرت عیسی(علیه السلام) از آسمان است. حضرت مسیح(علیه السلام) که به فرموده قرآن زنده است و در آسمانها به سر میبرد به زمین میآید و پشت سر امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نماز میایستد و بدین وسیله فضیلت و برتری پیشوای دوازدهم شیعیان را بر خود و پیروی خود را از امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به همگان اعلام میکند.
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
«سوگند به آن کس که مرا به حق برانگیخت در حالی که بشارت دهنده مردمان باشم، اگر از عمر دنیا نمانده باشد مگر یک روز، خداوند آن روز را چنان طولانی میکند تا فرزندم مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن قیام کند، پس از آن عیسی بن مریم(علیه السلام) فرود میآید و پشت سر مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز میخواند.»۸
به دنبال این اقدام حضرت عیسی(علیه السلام) بسیاری از مسیحیان که جمعیت فراوانی از جهان را تشکیل میدهند به پیشوای شیعیان، ایمان میآورند. گویی خداوند، عیسی(علیه السلام) را برای چنان روزی حفظ کرده است تا چراغ هدایتی برای حق طلبان باشد.
البتّه ظهور معجزات به دستِ هدایتگر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و طرح مباحث فکری برای راهنمایی بشریت از برنامههای انقلاب بزرگ مهدوی است که راه را برای هدایت مردم باز میکند.
در همین راستا امام(علیه السلام)، الواح تورات تحریف نشده ـ کتاب مقدس یهود ـ را که در نقاط خاصی از دنیا دفن شده است خارج میکند۹ و یهودیان که نشانههای امامت او را در الواح میبینند، به آن حضرت ایمان میآورند. و پیروان ادیان دیگر نیز با مشاهده این تحول بزرگ و نیز شنیدن پیام حق امام و دیدن معجزات از آن حضرت، گروه گروه به آن حضرت میپیوندند و اینگونه است که وعده حتمی پروردگار محقّق میگردد و اسلام عزیز همه عالم را میگیرد. همانگونه که قرآن کریم بشارت داده است:
هُوَالَّذِی? اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه ۱۰؛?وَلَوْکَرِهَ الْمُشْرِکُونَ
و او خدایی است که پیامبرش را با (دلائل) هدایت و دین حق فرستاد تا (سرانجام) آن را بر همه دینها غالب گرداند اگرچه کافران را خوش نیاید.
با توجه به تصویری که ترسیم شد تنها قلدران و ظالمان میمانند که حاضر به تسلیم شدن در برابر حق و حقیقت نیستند و این عده در مقابل جریان غالب و اکثریت مؤمنان تاب مقاومت ندارند و با شمشیر عدالت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به کیفر اعمال ننگین خود خواهند رسید و زمین و اهل آن برای همیشه از شرّ و فساد آنها ایمن خواهد شد.
چنانكه گفته شد يكي از علائم حتمي ظهور امام زمان عج شنيدن نداي آسماني است. اما اينكه اين ندا چيست و چگونه شنيده مي شود مطلبي است كه پاسخش را در روايات اهل بيت عليهم السلام جستجو مي نماييم.
امام صادق ع در جواب به اين سوال كه صداي آسماني چگونه شنيده مي شود؟ فرمود: اول روز، گوينده اي از آسمان صدا مي زند به طوري كه تمامي مردم با زبانهاي مختلف خود آن را مي شنوند و مي گويند: اگاه باشيد!كه حق در پيروي از علي ع و شيعيان اوست؛ آنگاه شيطان در آخر همان روز، ز زمين صدا مي زند:آگاه باشيد! ككه حق در پيروي از عثمان و پيروان اوست. در آ» هنگام است كه ال باطل دچار ترديد مي شوند.
كتاب الغيبه، شيخ طوسي، ص266
و از رواياتي استفاده مي شود كه اين صداي آسماني كهمردم را دعوت پيروي از حق مي كند ندا و صداي حضرت جبرئيل است چنانكه محمد بن مسلم روايت مي كند:
گوينده اي از آسمان، قائم را به نام صدا مي زند، به طوري كه مردم شرق و غرب آن را مي شنوند و از وحشت آن، هر كس خوابيده بيدار شده مي ايستد و هر كس ايستاده روي زمين مي نشيند و هر كس نشسته بر مي خيزد و ان صداي جبرئيل امين است.
اتفاقاتى که در دوره ظهور امام مهدى(عج) مىافتد، بسیار است. با بهره مندى از روایات اهل بیت(ع) تنها به بیان چند رخداد مهم اشاره مىکنیم:
1- اعلان ظهور: اولین حادثهاى که بعد از ظهور امام زمان(ع) شکل مىگیرد، اعلام ظهور امام زمان(ع) است. ظهور حضرت به وسیله منادى آسمانى اعلام مىگردد، آن گاه حضرت در حالى که به کعبه تکیه داده است، با دعوت به حق، ظهور خود را اعلام مىدارد.(1) دعوت حضرت هم به منظور اعلام ظهور حضرت است و هم به منظور فراخوان عمومى جهت پذیرش حکومت جهانى صورت مىگیرد. امام على(ع) فرمود: «هنگامى که منادى از آسمان ندا مىدهد: حق از آنِ آل محمد است و اگر طالب هدایت و سعادت هستید، به دامان آل محمد چنگ زنید، حضرت مهدى(عج) ظهور مىکند»(2)
2- رجعت و بازگشت برخى از مؤمنان صالح و پیامبران الهى مانند حضرت عیسى(ع) که در رکاب حضرت مهدى(عج) خواهند بود و در قیام و مبارزه او با ستمگران شرکت دارند.
3- مبارزات امام زمان(عج): یکى از حوادث مهم که بعد از ظهور امام زمان(ع) به وجود مىآید، مبارزه امام با دشمنان و مخالفان ظهور است. برخى از افراد و گروهها حکومت عدالت گستر امام زمان(ع) را بر نمىتابند و با حضرت به جنگ مىپردازند. مخالفان امام را افراد و گروههاى مختلف تشکیل مىدهند(3) و سیاست امام در برابر آنها متفاوت است.
امام زمان(ع) نخست همگان را به دین و صلح فرا مىخواند و با مدارا با آنها رفتار مىنماید.
امّا دشمنان دعوت امام را نادیده مىگیرند و به جنگ با امام مىپردازند. امام با بهرهگیرى از همه قدرت و امکانات، با دشمنان برخورد مىکند، و جنگ سختى به وقوع مىپیوندد.(4) از جمله جنگ امام زمان(عج) با دجال(5) و سفیانى.(6)
4- پیروزى امام زمان(عج): در این درگیرىها سرانجام حضرت پیروز مىشود. در برخى روایات از پیروزى امام بر شرق و غرب،(7)، جنوب و قبله(8) گزارش شده است.
امام باقر(ع) فرمود: «حضرت قائم از ما است و فرمانروایى حضرت شرق و غرب را فرا مىگیرد».(9) از پیامبر اسلام(ص) گزارش شده است که حضرت مهدى(عج) لشکریانش را به سراسر زمین گسیل مىدارد.(10)
5- تشکیل حکومت جهانى و برچیده شدن مرزهاى جغرافیایى:
امام مهدى(عج) حکومت جهانى تشکیل مىدهد و مرزهاى جغرافیایى را بر مىچیند. این حکومت همان حکومت آرمانى موعود است که از آن در روایات گاهى به مدینه »فاضله« سخن گفته شده است.(11) گاهى به جامعه مطلوب و گاهى به «دولت کریمه» یاد شده است.
حکومت جهانى امام زمان(ع) از مؤلّفهها و شاخصه هایى برخوردار است که تحقق هر کدام از آنها مىتواند یکى از حوادث بعد از ظهور امام زمان(ع) محسوب شوند، از جمله:
أ) گسترش عدالت:
یکى از ویژگىهاى حکومت امام زمان(ع) عدالت است. عدالت عنصر گم شدهاى است که همگان دنبال آن هستند. این گمشده در حکومت امام زمان تحقق پیدا مىکند.
پیامبر اسلام فرمود: «یملاء الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئتْ ظلماً و جوراً»؛(12) امام زمان(ع) حکومت را به گونهاى سازماندهى مىکند که دیگر واژه ستم از ذهنها رخت بر مىبندد و کسى به دیگرى ظلم نمىکند؛
ب) گزینش کارگزاران شایسته:
طبیعى است که حکومت آرمانى امام زمان(ع) که رهبرى آن را امام مصلح و پارسا بر عهده دارد، کارگزاران آن نیز از صالحان و پارسایان خواهند بود، از این رو در روایات آمده است که دولت امام زمان(ع) را برخى از پیامبران و جانشینان آنان و صالحان و از اصحاب پیامبر اسلام(ص) تشکیل مىدهند. حضرت عیسى(ع) به امام زمان(ع) مىگوید: »من به عنوان وزیر فرستاده شدهام؛ نه امیر و فرمانروا.(13)
6- رشد آگاهى و دانش: یکى از حوادث بسیار مهم رشد دانش و صنعت در عصر امام زمان(ع) است. دوره ظهور دوران گسترش علم و دانایى است و مدینه فاضله اسلامى «مدینة العلم» است. با آمدن آن منجى همان گونه که ظلم جاى خود را به عدل و داد مىدهد، دانایى و فرزانگى جایگزین جهل و نادانى مىشود و جهان از نور عقل و دانش آکنده مىگردد.(14)
7- رشد عقل و خرد ورزى: در این دوره بشر به حاکمیت عقلانیت نایل مىگردد.
در روایات آمده است که در عصر ظهور حضرت مهدى(عج) برکات خداوندى به بشر ارزانى داشته و دست رحمت ایزدى بر عقلهاى مردم کشیده مىشود و مردم از نظر عقل و بصیرت در وضع بى مانندى قرار مىگیرند.(15)
8- رفاه اقتصادى و معیشتى: به فرموده پیامبر اسلام(ص) در دوره حضور حضرت مهدى(عج) مردم به نعمت هایى نایل مىگردند که در هیچ زمانى سابقه ندارد. براى همگان برکات الهى از آسمان نازل مىشود و زمین چیزى از روییدنىهاى خود را پنهان نمىکند.(16)
سطح رفاه زندگى در این دوره به حدّى است که طبق روایات رسیده از امام صادق(ع) در این دوره فقیرى یافت نمىشود تا مردم زکات اموالشان را به او بدهند.(17)
9- برقرارى امنیت اجتماعى: در این دوره امنیت اجتماعى به نحو کامل برقرار مىگردد. به گونهاى که اگر زنى به تنهایى بخواهد از عراق به شام مسافرت نماید، در مورد امنیتش هیچ ترس و دلهرهاى ندارد.(18)
10- رشد تربیتى و شکوفایى فرهنگى و اخلاقى: در این دوره افراد به رشد تربیتى و اخلاقى و جامعه به بالاترین درجه تعالى و شکوفایى نایل مىگردند. امام على(ع) فرمود: «چون قائم ما قیام کند، کینهها از دلها زدوده مىشود».(19) امام باقر(ع) فرمود: «هنگامى که قائم ما قیام کند، خداوند قواى فکرى مردم را تعالى مىبخشد و اخلاق آنان را به کمال مىرساند».(20)
در روایتى دیگر از آن حضرت نقل شده است که «در دوره ظهور، دوستى و یگانگى بین مؤمنان در نهایت خود قرار مىگیرد، به گونهاى که هر کس نیازمند باشد، بدون هیچ ممانعتى از جیب دیگرى پول بر مىدارد (و دیگرى هم از این کار راضى است».(21)
براى اطلاع بیشتر در این مورد به کتاب عصر زندگى و چگونگى آینده انسان و اسلام، پژوهشى در انقلاب جهانى حضرت مهدى(عج)، تألیف محمد حکیمى مراجعه نمایید.
در مورد بعد از ظهور حضرت مهدى(عج)؛ یعنى مدتى که حضرت مهدى (عج) حکومت مىکند، نیز بعد از آن دوره تا برپایى قیامت، نمىتوان پاسخ قاطع و روشنى از روایات به دست آورد، چرا که در لابلاى روایات مدت حکومت حضرت مهدى(عج) نوزده سال و چند ماه،(22) هفتاد سال،(23) سیصد و نه سال،(24) آمده است.
در روایتى ذکر شده که بعد از حضرت مهدى(عج) فردى از اهل بیت سیصد و نه سال حکومت خواهد کرد.(25) و بعد قیامت برپا خواهد شد، یا یکایک امامان(ع) رجعت و حکومت مىکنند و سپس قیامت بر پا خواهد شد(26) و...
برخى از پژوهشگران اسلامى بیان داشتهاند: در مورد مدت حکومت حضرت مهدى(عج) اگر چه برخى روایات حد معیّنى را بیان کردهاند و دوران حکومت حضرت را به هفت یا نه سال محدود نمودهاند، لیکن این گونه روایات در منابع اهل سنّت ذکر شده، امّا عدهاى بدون تحقیق این گونه روایات را در کتابهاى شیعى وارد نمودهاند. هیچ روایت صحیح السندى از امامان(ع) نرسیده است که دوران حکومت حضرت مهدى(عج) را محدود کرده باشد. این گونه روایات علاوه بر ضعف سند، با روح آیات و محتواى روایات متواترى (که وعده دادهاند با ظهور و قیامت حضرت، زحمات انبیا به ثمر مىرسد: و جهان پر از عدل مىگردد) منافات دارد.(27)
مقام معظم رهبرى در این باره مىفرماید: «بعضى خیال مىکنند دوران ظهور حضرت بقیة اللَّه آخر دنیا است. من عرض مىکنم دوران ظهور بقیة اللَّه(ع) اوّل دنیا است. اوّل شروع حرکت انسان در صراط مستقیم است، با مانع کمتر یا بدون مانع، با سرعت بیشتر، با فراهم بودن همه امکانات براى این حرکت. اگر صراط مستقیم الهى را مثل یک جاده وسیع، مستقیم و هموارى فرض کنیم، همه انبیا در این چند هزار سال گذشته آمدهاند تا بشر را از کوره راهها به این جاده برسانند. وقتى به این جاده رسید، مسیر تندتر، عمومىتر، موفقتر، بى ضایعات یا کم ضایعاتتر خواهد بود.
دوره ظهور، دورهاى است که بشریت مىتواند نفس راحتى بکشد. مىتواند راه خدا را طى کند. مىتواند از همه استعدادهاى موجود در عالم طبیعت و در وجود انسان به شکل بهینه استفاده کند».(28)
روایات تعیین کننده دوران حکومت امام زمان(ع) با دستهاى دیگر از روایات که با روح تعالیم قرآنى بیشتر توافق دارد، در تزاحم و تعارض است. مفضل بن عمر مىگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: مدت خلافت حضرت قائم(ع) چه مقدار است. حضرت در جوابم آیات 105 تا 108 سوره هود را تا «عطاء غیر مجذوذ» تلاوت فرمود، سپس در توضیح آیه فرمود: منظور از «عطاء غیر مجذوذ» این است که آن نعمت و عطا از ایشان بریده نمىشود بلکه نعمتى است دایمى و مُلْکى است که نهایت ندارد و حکمى است که منقطع نمىگردد و امرى است که باطل نمىشود، مگر به اراده و مشیّت حق تعالى و از آن اراده و مشیّت کسى جز ذات او، آگاه نیست.(29)
آیات مذکور بیانگر طولانى بودن نعمتهاى الهى براى اهل بهشت است. امام صادق(ع) با تلاوت آن و سپس تفسیر و تأویلش فرمود: »همان گونه که نعمتهاى الهى از اهل بهشت منقطع نمىگردد مگر به اراده خداوند، مدت خلافت حضرت قائم نیز بسیار طولانى است و از پایان آن کسى جز خداوند آگاهى ندارد».
بی شک در روزگاری که دنیا از ظلم، جور و بی عدالتی پر و همچون کشتی در دریای پرتلاطم، دچار امواج سهمگین شده است، و هر لحظه به خطر نابودی نزدیک تر می شود، و در معرض غرق شدن قرار دارد، جامعه بشری منتظر است تا به دست منجی و مصلحی توانا به ساحل نجات برسد، و گرنه هستی و آفرینش انسان به مقصد نهایی و کمال خویش نخواهد رسید. این اراده الهی است که روزی آن منجی حقیقی خواهد آمد، چرا که خداوند، خود فرمود: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین»(2) ما می خواستیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم. روزی که صالحان، وارث زمین خواهند شد و آن را از چنگال طالحان و جباران رها خواهند ساخت. که فرمود: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون»(3) در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد. این مصلح واقعی و وارث حقیقی کسی نیست، جز مهدی موعود علیه السلام که به عنوان «بقیة اللّه»، در پس پرده غیبت به سر می برد، تا روزی که مشیت خداوندی اقتضا کند، آن حضرت ظهور و زمین را سراسر پر از عدل و داد کند. اصل ظهور آن منجی، قطعی است و بی شک صورت خواهد گرفت، اما سخن در این است که چه باید کرد تا این حرکت سرعت گرفته و ظهور تعجیل پذیرد؟ بهتر است پرسش های اساسی را این گونه مطرح کنیم که: آیا به طور کلی راهی برای تعجیل وجود دارد؟ آیا ممکن است با زمینه سازی مناسب، به ظهور حضرت حجة علیه السلام شتاب بخشید؟ آیا قرآن در این باره طرح و سخنی دارد؟ برای پاسخ گویی به این پرسش ها، این نوشتار را در دو بخش: دیدگاه ها و نگاه قرآن مورد بررسی قرار می دهیم. در برابر پرسش های بالا، با توجه به دیدگاه های مختلف پاسخ های چندی وجود دارد که در زیر مورد بررسی قرار می گیرد ظهور حضرت حجت، مانند وقوع قیامت به اراده خداوند است و انسان ها خواه دوست آن حضرت باشند یا دشمن، هیچ نقشی در آن ندارند؛ باید نظاره گر بود تا اراده الهی بدان تعلق بگیرد و ظهور محقق گردد. با توجه به حدیث «امتلاء الارض» باید در اشاعه ظلم و گسترش جور گام برداشت تا پیمانه پر شده زمینه ظهور فراهم گردد. انگیزه ظهور را باید در عوامل غیبت جست و جو کرد. باید علل غیبت را مورد توجه قرار داد و موانع را برطرف کرد تا زمینه ظهور مهیا شود. باید به وظایفی که در زمان غیبت بر دوش ما گذاشته شده و از ما خواسته شده، عمل کنیم تا در ظهور و قیام حضرت حجت علیه السلام شتاب لازم پدید آید. دلیل طرفداران نظریه نخست، پاره ای از روایات است؛ از جمله روایت مفضل از امام صادق علیه السلام که می فرماید «... لانّه هو الساعة التی قال اللّه تعالی: یسئلونک عن الساعة ایان مرساها، قل: انما علمها عند ربّی لا یجلیها لو قتها الاّ هو»(4)(5) سازد.) برخی از روایات حتی بحث از مهدی( علیه السلام ) را نیز ممنوع کرده و آن را ضلالت دانسته اند؛ چنان که در ذیل آیه: «و ما یدریک لعلّ السّاعة تکون قریبا»(6) و چه می دانی شاید قیامت نزدیک باشد. می فرماید: یستعجل بها الذین لایؤمنون بها و الذین امنوا مشفقون منها و یعلمون انّها الحقّ الاّ الّذین یمارون فی الساعة لفی ظلال بعید.(7) هستند. راوی می گوید: پرسیدم معنای یمارون چیست؟ حضرت فرمود: یقولون متی ولد؟ و من رأی؟ و این یکون؟ و متی یظهر، و کل ذلک استعجالاً لامر اللّه و شکا فی قضائه و دخولاً فی قدرته.(8) شتاب کردن در کار خدا و شک در حکم و دخالت در قدرت او است. در این دو روایت ضمن آن که ظهور حضرت حجت، را تأویل آیات قیامت دانسته و عجله در وقوع آن را ناشی از عدم ایمان تلقی کرده است، بحث و پرسش درباره آن حضرت از جمله زمان ظهور را مراء، و محاجّه، شک در قضا و دخالت در قدرت خدا می داند. در روایت دیگری تصریح دارد به این که، امر ظهور قابل تعجیل نیست؛ چنان که در روایتی از امام صادق علیه السلام چنین می خوانیم: «ان اللّه لا یستعجل لعجلة العباد، ان لهذا الامر غایة ینتهی الیها، فلو قد بلغوها لم یستقدموا ساعة و لا یستأخرو» خداوند به خاطر شتاب بندگان عجله نمی کند. همانا برای این کار (ظهور مهدی(عج)) زمانی است که به آن منتهی می شود. پس اگر (بندگان) آن (زمان) را طلب کنند، لحظه ای مقدم یا مؤخر نمی گردد. بنابر این دیدگاه، انسان جز انتظار تکوینی هیچ نقشی ندارد. همانند کسی که مسافری دارد و نمی داند کجاست، باید به حکم تکوین چشم به راه باشد تا وصل محقق شود؛ زیرا مطابق اراده و مشیت مطلق الهی، انسان در این زمینه مسلوب الاختیار است، و کاری از وی ساخته نیست. نه قادر است اراده خدا را تغییر دهد و نه می تواند در برابر خواست خدا اراده ای داشته باشد. تشبیه وجه انتفاع از حضرت در زمان غیبت به خورشید در پس ابرها، می تواند مؤید این بینش باشد؛ چرا که بشر نمی تواند به سادگی ابرها را کنار زده و خورشید را نمایان سازد. بدیهی است این دیدگاه، با همه وجهه توحیدی و معرفتی که دارد، توجیه عقلانی ندارد، و دست کم با اراده، اختیار، تشریع، تکلیف و اذن در دعا منافات دارد. از سوی دیگر، مذمت استعجال و پرسش از حال آن حضرت، به کسانی اشاره دارد که در وجود حضرت تردید داشتند و با پرسش های پی درپی در صدد ایجاد شبهه در اصل وجود مهدی علیه السلام بودند و چه کسی می تواند بپذیرد که روایات متعددی که در معرفی آن حضرت وارد شده، مراء و محاجه باشد؟ روایت امتلاء که می فرماید: «المهدی من ولدی تکون له غیبة اذا ظهر یملأ الارض قسطا و عدلاً کما ملئت جورا و ظلما»(9) عدل می شود؛ همان طور که پر از جور و ظلم شده است. این روایت متواتر بین شیعه و سنی است و شکی در آن راه ندارد، اما نمی تواند توجیه کننده اشاعه ظلم، جور، فحشا، منکرات و گناهکاری باشد؛ چرا که این موضوع با روح قرآن کاملاً در تضاد است. و نه تنها با تشکیل حکومت اسلامی و اجرای حدود و احکام مخالف است، بلکه با آیات امر به معروف و نهی از منکر، تواصی، ارشاد و تبلیغ نیز ناسازگار می باشد. چرا که خواست خداوند و قرآن دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر است؛ چنان که می فرماید: «و لتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»(10) باید از میان شما، جمعی به نیکی، و امر به معروف و نهی از منکر دعوت کنند. و پر کردن جامعه از ظلم و جور و گناه و فحشاء خواست شیطان و منافقان است، و این سخن قرآن است که می فرماید: «و من یتبع خطوات الشیطان فانه یأمر بالفحشاء و المنکر»(11) هر کس پیرو گام های شیطان شود، (گمراهش می سازد زیرا) او به فحشا و منکر فرمان می دهد. و نیز می فرماید: «المنافقون و المنافقات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمنکر و ینهون عن المعروف.»(12) مردان منافق و زنان منافق، همه از یک گروهند. آن ها امر به منکر، و نهی از معروف می کنند. بنابر این دیدگاه، باید بخش عظیمی از آیات قرآن و پیام آن را از کار انداخت و در مسیر مخالف آن عمل کرد تا پیمانه پر شود. در سایه شوم این نظریه همه انقلاب های آزادی بخش، جنگ ها و حتی قیام ائمه علیهم السلام محکوم و با بحران مشروعیت دچار می شود؛ برای این که به جای پر کردن پیمانه ظلم، امتلای آن را به تأخیر می اندازد. تنها نکته ای که در این باره می توان گفت: این است که حدیث امتلاء به ظهور علایم و نشانه ها از جمله گسترش بی عدالتی، گناه و منکرات در آخر الزمان اشاره دارد و این هرگز به معنای جواز ارتکاب گناه نمی باشد. این که باید علت یا علل غیبت را بر طرف کرد تا زمینه ظهور فراهم آید، ابتدا باید دید علت یا علل غیبت چیست و پس از آن گفت چه باید کرد؟ دربرخی از روایات، تعابیر زیر خود نمایی می کند: چنان که در روایت رضوی( علیه السلام ) می خوانیم که «لئلا یکون فی عنقه لاحد بیعة اذا قام بالسیف».(13) است که این غیبت خود زمینه تحقق آن ظهور است. در روایت زراره از امام صادق( علیه السلام ) می خوانیم که فرمود: «ان للغلام غیبة قبل قیامه، قلت و لم؟ قال: یخاف علی نفسه الذبح»(14) می ترسد. و در روایت دیگری می فرماید: «ان للقائم غیبة قبل ظهوره، قلت [زراره] لم؟ قال یخاف القتل»(15) برای قائم(عج) قبل از قیامش غیبتی است. گفتم: چرا؟ فرمود: از کشته شدن می ترسد. این عامل نیز همانند عامل قبل، در حقیقت باعث حفظ جان آن حضرت برای تحقق قیام و ظهور است؛ نه عامل اصلی غیبت، و نمی توان با تأمین جان وی، زمینه ظهور و قیام را فراهم آورد. اخبار متعددی دلالت دارد که از علل و عوامل غیبت، آزمایش الهی است؛ در روایتی، امام باقر علیه السلام در پاسخ به جابر جعفی می فرماید: «هیهات، هیهات، لا یکون فرجنا حتی تغربلوا ثم تغربلوا ثم تغربلوا، حتی یذهب الکدر و یبقی الصفو». هیهات! هیهات! فرج ما واقع نمی گردد تا این که غربال شوید، سپس غربال شوید، سپس غربال شوید تا ناصافی و آلودگی برود و صاف و خالص باقی بماند. و در روایت دیگری از امام ابوالحسن علیه السلام می خوانیم که فرمود: «اما و اللّه لا یکون الذی تمدون الیه اعینکم حتی تمیزوا و تمحصوا، و حتی لا یبقی منکم الا الاندر. ثم تلا: ام حسبتم ان تترکوا و لما یعلم اللّه الذین جاهدوا منکم و یعلم الصابرین».(16) تترکوا...». هر چند عامل امتحان می تواند، از علل غیبت، یا به تعبیر دیگر حکمت آن، به شمار آید، اما این امر به دست مردم نیست تا مسیر آن را عوض کنند؛ آن هم آزمونی که ضرورتا می بایست وسیله جدا کردن سره از ناسره، و کدر از مصفا باشد. غربال کردنی که با آن، تعدادی اندک از صف اکثریت ناباب جدا شوند. در برخی از توقیعات شریفه به این مسأله اشاره شده است که، بی وفایی مردم و گناهان آنان زمینه ساز غیبت حضرت حجت شده است. چنان که می فرماید: «و لو ان اشیاعنا وفقهم اللّه علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا، علی حق المعرفة و صدقها منهم بنا فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نکرهه و لا نؤثره منهم».(17) از آن ها به ما می رسد. مضمون این توقیع این است که بی وفایی شیعیان نسبت به عهد و پیمان با آن حضرت موجب طولانی تر شدن غیبت و حرمان از وصال شده است. این توقیع در حقیقت بیانگر چند نکته اساسی است: 1 ـ دوری از حضرت ثمره کارهای ناپسند دوستان و شیعیان است؛ «فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نکرهه». 2 ـ طولانی شدن غیبت نتیجه عدم همدلی شیعیان است؛ «و لو ان اشیاعنا و فقهم اللّه علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا» اگر خداوند به شیعیان (و پیروان) ما توفیق همدلی در وفای به عهد می داد، مبارکی دیدار ما برای ایشان به تأخیر نمی افتاد. 3 ـ همدلی شیعیان در وفای به عهد [آن حضرت] می تواند عاملی برای تعجیل در ظهور باشد؛ «لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا». در سعادت دیدار ما شتاب می شد. بعضی از روایات ها بیانگر این نکته اند که امامان معصوم از علت اصلی غیبت آگاهند، اما مأمور به بیان آن نیستند؛ لذا سربسته و به طور اجمال حکمت هایی از آن را بیان کرده اند؛ دلیل این ادّعا روایت عبداللّه بن فضل هاشمی از امام صادق( علیه السلام ) است که به وی فرمود: «ان لصاحب الامر غیبة لا بد منها، یرتاب فیها کل مبطل، فقلت له: و لم جعلت فداک؟ قال لامر لم یؤذن لنا فی کشفه لکم، قلت: فما وجه الحکمة فی غیبة؟ فقال: وجه الحکمة فی غیبة وجه الحکمة غیبات من تقدمه من حجج اللّه تعالی ذکره، ان وجه الحکمة فی ذلک لا ینکشف الا بعد ظهوره، کما لا ینکشف وجه الحکمة لمّا أتاه الخضر( علیه السلام ) من خرق السفینة، و قتل الغلام و اقامة الجدار، لموسی( علیه السلام ) الا وقت افتراقها».(18) هنگام جدایی آن ها. بر اساس این روایت، و به خصوص تشبیه غیبت آن حضرت با خضر و کارهایش در مصاحبت حضرت موسی( علیه السلام ) صورت گرفته است، غیبت حضرت حجت( علیه السلام ) به عنوان یک واقعیت دارای تأویل معرفی گردیده است که پس از ظهور، توسط خود آن حضرت روشن خواهد شد. از آن چه گذشت، به خوبی روشن شد، که علل شناخته شده و علل ناشناخته یاد شده، هیچ کدام قابل تغییر نیست تا بتوان به وسیله آن، زمینه ظهور را ایجاد و یا دگرگون نمود. آری تنها بی توجهی و بی وفایی شیعیان، قابل تغییر است که آن را هم می توان در قالب وظیفه دعا و انتظار فرج که ـ پس از این در دیدگاه چهارم بدان خواهیم پرداخت ـ درمان و در ایجاد زمینه ظهور گامی برداشت. احادیث و اخبار رسیده از ان حکایت دارد که همان گونه که مردم در عصر حضور دیگر ائمه نسبت به امام حاضر وظایفی بر عهده داشته و ادا می کردند، در عصر غیبت نیز، افزون بر تکالیف عمومی، در خصوص مسأله غیبت وظایفی بر دوش دارند و باید ضمن وصول به اجرا و ثواب گام هایی نیز در زمینه ظهور بردارند. با توجه به مجموع روایات، وظایف زیر استنباط می شود: در روایتی امام رضا علیه السلام می فرماید: ما احسن الصبر و انتظار الفرج، اما سمعت قول الله تعالی «فارتقبوا انی معکم رقیب».(19) و قوله عزوجل: «فانتظروا انی معکم من المنتظرین،(20) فعلیکم بالصبر، فانه انما یجیی ء الفرج علی الیأس و قد کان الذین من قبلکم اصبر منکم».(21) انتظارم». همانا فرج پس از ناامیدی می آید و کسانی که قبل از شما بودند صبورتر از شما بودند. تعبیر «علیکم بالصبر» صراحت دارد، در این که وظیفه شیعیان در عصر غیبت، صبر بر فراق است. هر چند از روایت بالا وظیفه انتظار نیز به خوبی معلوم می شود، ولی درباره انتظار باید گفت: پیامبر و ائمه اطهار با تأکید بسیار بر این امر پای فشرده اند؛ در روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله می خوانیم که فرمود: «افضل اعمال امتی انتظار الفرج».(22) برترین اعمال امت من انتظار فرج است. علی علیه السلام در پاسخ کسی که از وی پرسید: «ای الاعمال احب الی اللّه عزوجل؟» فرمود: «انتظار الفرج».(23) کدام عمل نزد خداوند محبوب تر است. فرمود: انتظار فرج. در روایت دیگری امام صادق علیه السلام می فرماید: «اقرب ما یکون العبد الی اللّه عزوجل و ارضی ما یکون عنه اذا افتقدوا حجة اللّه فلم یظهر لهم و حجب عنهم فلم یعلموا بمکانه... فعندها فلیتوقعوا الفرج صباحا و مساءً».(24) شام منتظر فرج او باشند. پر واضح است که انتظار بر دو قسم است: انتظار تکوینی انتظار تشریعی در انتظار تکوینی، منتظر بودن بیش تر به شکل منفی و همراه با سستی صورت می گیرد، اما انتظار تشریعی، پویا و همراه با علم و عمل است. مؤید این سخن، کلام امام سجّاد( علیه السلام ) است که می فرماید: «المنتظرون لظهوره افضل اهل کل زمان، لان اللّه تعالی ذکره، اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغیبة عند هم بمنزلة المشاهدة، و جعلهم فی ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول اللّه صلی الله علیه و آله بالسیف، اولئک المخصلون حقا، و شیعتنا صدقا، و الدعاة الی دین اللّه سرا و جهرا».(25) راستین و دعوت کنندگان به دین خدا در پنهان و آشکارند. منتظر واقعی در بعد علمی، آن چنان معرفتی دارد که غیبت برای او همانند مشاهده است؛ یعنی در شناخت امام زمان خود، شک و تردید ندارد و در بعد عملی آشکارا و نهان به دعوت و تبلیغ مشغول است. اگر منتظر منفی دست بر دست می گذارد و به بهانه این که کاری از ما ساخته نیست و کاری برای زمینه سازی ظهور نمی کند، منتظر مثبت شب و روز بر علم و معرفت و عمل خود می افزاید، خود را آماده ظهور می نماید، و تلاش دارد تا خود را از سنخ منتظر کند. چکیده سخن آن که در انتظار مثبت ایمان به غیب، گرایش به عدالت، تنفر از ظلم، اعتراف به حق و دعوت به خیر و صلاح نهفته است. در برخی روایات عمده ترین وظیفه عصر غیبت را دعا دانسته اند؛ از جمله در توقیع اسحاق بن یعقوب که به وسیله محمد بن عثمان دریافت شده است، فرمود: «و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم».(26) این دعا شرایطی دارد، که پس از این بدان خواهیم پرداخت. در روایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم که فرمود: «ان هذا الامر لایأتیکم الا بعد ایاس... همانا این امر (ظهور مهدی (عج) نمی آید شما را مگر پس از ناامیدی».(27) و در روایت دیگری از امام رضا علیه السلام می فرماید «فانه انما یجیی ء الفرج علی الیأس و قد کان الذین من قبلکم اصبر منکم».(28) همانا فرج پس از ناامیدی می آید و کسانی که پیش از شما بودند صابرتر از شما بودند. این بدان معنا است که تا بشریت چشم امید به قدرت های غیرالهی داشته باشد، عطش عدالت مهدوی در او وجود ندارد و آن گونه که بایسته و شایسته است، مهدی جو و مهدی خواه نخواهد بود. با توجه به آن چه گذشت، می توان گفت: دیدگاه چهارم بیش از بقیه نظریه ها قابل پذیرش است؛ لذا آن را در بخش دوم مورد بررسی بیش تر قرار می دهیم. در این بخش از نوشتار، دوباره پرسش را این گونه مطرح می کنیم که آیا در خصوص زمینه سازی برای ظهور، دلیلی وجود دارد؟ در پاسخ می توان گفت: برخی از روایات به طور کلی بر این مطلب دلالت دارند؛ از جمله روایتی که طبرانی و ابن ماجه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کنند که فرمود: «یخرج ناس من المشرق فیوطئون للمهدی سلطانه».(29) مردمی از مشرق خروج می کنند و زمینه حکومت مهدی (عج) را آماده می سازند. و در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم که درباره طولانی شدن عذاب بنی اسرائیل می فرماید: «فلما طال علی بنی اسرائیل العذاب ضجوا و بکوا الی اللّه اربعین صباحا فاوحی اللّه الی موسی و هارون یخلصهم من فرعون فحطّ عنهم سبعین و مأة سنة، قال [الراوی[ فقال ابوعبداللّه هکذا انتم لو فعلتم لفرج اللّه عنا، فاما اذ لم تکونوا فان الامر ینتهی الی منتهاه».(30) می رسد. این روایت به صراحت بیان می کند که اگر درست اقدام شود، می توان طول غیبت را کاهش داد. از نظر عقلایی نیز می توان گفت: تشکیل حکومت جهانی با آن عظمت و شکوه، به صورت دفعی هر چند محال نیست، اما دلیل عقلی یا نقلی معتبر بر چنین وقوعی نداریم. هر چند ممکن است خود ظهور به دلیل عدم توقیت، به طور «بغتة» و ناگهانی صورت گیرد، اما قطعا نمی توان گفت بدون هیچ زمینه ای انجام می شود. شهید مطهری می نویسد: بعضی از علمای شیعه که به برخی از دولت های شیعی معاصر خود حسن ظن داشته اند، احتمال داده اند که دولت حقّی که تا قیام مهدی موعود ادامه خواهد یافت، همان سلسله مورد نظر باشد.(31) اجرای عدالت، پیاده کردن احکام الهی و جلوگیری از فحشا محکوم دادگاه او و طعمه شمشیر وی باشد؟ آیت اللّه مکارم شیرازی نیز، درباره آمادگی های لازم برای حکومت جهانی می نویسد: برای این که دنیا چنان حکومتی را پذیرا باشد، چند نوع آمادگی لازم است: 1 ـ آمادگی فکری و فرهنگی: یعنی سطح افکار مردم جهان آن چنان بالا رود که بدانند مثلاً مسأله «نژاد» یا «مناطق مختلف جغرافیایی» مسأله قابل توجهی در زندگی بشر نیست و تقاوت رنگ ها و زبان ها و سرزمین ها نمی تواند بشر را از هم جدا سازد... 2 ـ آمادگی اجتماعی: مردم جهان باید از ظلم و ستم و نظامات موجود خسته شوند، تلخی این زندگی مادی و یک بعدی را احساس کنند و حتی از این که ادامه این راه یک بعدی ممکن است در آینده مشکلات کنونی را حل کند، مأیوس گردند. 3 ـ آمادگی های تکنولوژی و ارتباطی: بر خلاف آن چه بعضی می پندارند که رسیدن به مرحله تکامل اجتماعی و رسیدن به جهانی آکنده از صلح و عدالت، تنها با نابودی تکنولوژی جدید امکان پذیر است، وجود این صنایع پیشرفته نه تنها مزاحم یک حکومت عادلانه جهانی نخواهد بود، بلکه شاید بدون آن وصول به چنین هدفی محال باشد... سپس می افزاید معجزه، استثنایی است منطقی در نظام جاری طبیعت، برای اثبات حقانیت یک آیین آسمانی؛ نه برای اداره همیشگی نظام جامعه.(32) بتواند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعی را به دوش بکشد. این در درجه اول نیاز به بالا بردن سطح اندیشه و آگاهی و آمادگی روحی و فکری برای پیاده کردن آن برنامه عظیم نیاز دارد... . منتظر واقعی برای چنان برنامه مهمی نمی تواند نقش تماشاچی را داشته باشد...(33) مؤید این سخن، ادعیه عهد است که در آن گفته می شود: «اللهم انی اجدد فی صبیحة یومی هذا و ما عشت من ایامی عهدا و عقدا و بیعة له فی عنقی، لا احول عنها، و لا ازول ابدا».(34) از آن برنمی گردم و آن را از بین نمی برم. اگر از یک سو آمادگی، شرط حضور و ظهور باشد و از سوی دیگر، این آمادگی به دست خود انسان صورت گیرد، طبیعی است که انسان می تواند در تعجیل ظهور نقش داشته باشد. در این جا آیاتی از قرآن کریم را که به نوعی می تواند بر مسأله زمینه سازی ظهور مصلح موعود دلالت کند، یادآور می شویم. باید توجه داشت، آیاتی که بر این امر دلالت دارد، بر دو گونه است: منظور از آیات عموم آیاتی است که به طور کلی و عمومی بر زمینه سازی ظهور مهدی (عج) دلالت می کند. مثل آیات دعا؛ از جمله آیه «ادعونی استجب لکم»(35) مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم. و آیه «و اذا سألک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذ دعان».(36) کننده را به هنگامی که مرا می خواند پاسخ می گویم. با توجه به این که از یک سو خداوند سبحان اجابت دعا را تضمین کرد و از سوی دیگر پیشوایان دین علیهم السلام به دعای تعجیل سفارش کرده اند، شکی نیست که دعا از مهم ترین عوامل زمینه ساز، برای ظهور است. چنان که پیش از این نیز گفته شد: به ما سفارش شده است که برای تعجیل در فرج حضرت حجت، زیاد دعا کنیم؛ «و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم» برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید که فرج شما در آن است. نکته جالب توجه در این روایت، این است که فرج امام زمان (عج) فرج ما دانسته شده است و دعا برای فرج آن حضرت در واقع دعا برای فرج و رفع گرفتاری خود ما است. به تعبیر دیگر مشارالیه ذلک، الفرج است یعنی فرج حضرت، فرج شما هم هست. برگشت اسم اشاره به قریب نیز موافق این انتخاب است. گرچه بازگشت به آثار دعا نیز چندان بی وجه نیست یعنی فرج شما در گرو آثار دعا بر فرج است. در بسیاری از آثار رسیده از ائمه معصومین علیهم السلام دعای تعجیل فرج آمده که خود بیانگر آماده سازی برای ظهور منجی است چرا که دعا افزون بر این که یاری و کمک خواستن از خداوند قادر و توانا است، موجب آمادگی فکری و قلبی شده نوعی توجه به وظایف و عهد و پیمان را به دنبال دارد. از جمله: در دعای عهد: «فاظهر اللهم ولیک... حتی لایظفر بشیی ء من الباطل الا مزقه و یحق الحق و یحققه،...»(37) محقق گرداند. و در صلوات بر آن حضرت چنین آمده است که «اللهم صل علیه و قرب بعده و انجز وعده و اوف عهده واکشف عن بأسه حجاب الغیبة...» خدایا درود بر او فرست. و دوری اش را نزدیک گردان و وعده اش را حتمی ساز و عهدش را وفا کن و از گرفتاریش حجاب غیبت را بر طرف فرما. و در دعای معروف «اللهم عرفنی نفسک»، بعد از بیان شکوائیه به خاطر فقدان نبی و ولی، مشکلات دوران، فزونی دشمن و کمی دوستان، چنین آمده است: «اللهم فافرج ذلک بفتح منک تعجله» خدایا فرج آن را با گشایشی شتابان برسان. و نیز آمده است که: «اللهم انا نسألک ان تأذن لولیک فی اظهار عدلک فی عبادک...»(38) خدایا، از تو درخواست می کنیم که به ولیّ خودت اذن دهی تا عدلت را در میان بندگانت آشکار سازد. نکته دیگری که در این جا مطرح است این که، دعا برای تعجیل در فرج و ظهور، باید با کیفیت ویژه باشد. به دیگر سخن، باید همراه با ندبه، استغاثه(39) و صدا زدن باشد. مؤید این سخن زیارت حضرت حجت بن الحسن علیه السلام است که نام دعای ندبه به خود گرفته است که فرازی از آن دعای شریف عبارت است از: «این بقیة الله التی لاتخلوا من العترة الطاهرة، این المعد لقطع دابر الظلمة، این المنتظر لاقامة الامت و العوج، این المرتجی لازالة الجور والعدوان، این المدخر لتجدید الفرائض و السنن، این المتخیر لاعادة الملة و الشریعة، این المؤمل لاحیاء الکتاب و حدوده، این محیی معالم الدین و اهله، این قاصم شوکة المعتدین، این هادم ابنیة الشرک و النفاق، این مبید اهل الفسوق و العصیان و الطغیان، این حاصد فروع الغی و الشقاق، این طامس آثار الزیغ و الاهواء، این قاطع حبائل الکذب و الافتراء، این مبید العتاة و المردة، این مستأصل اهل العناد و التضلیل و الالحاد، این معز الاولیاء و مذل الاعداء...»(40) کجاست عزت بخش دوستان و خوارکننده دشمنان.... در این زیارت بر خلاف دیگر زیارت ها، سخن از کارهای انجام شده نیست، بلکه این دعا به آرمان ها و اهداف آینده نظر دارد که ضمن صدا زدن برای آمدن آن حضرت، اهداف ظهور و قیام نیز روشن می کند. در این زیارت به نحوی راز و نیاز می کند که گویا گم شده ای دارد و در پی او ناله و ندبه می کند و دعوتش می کند که هر کجا هستی، بیا. نکته بسیار مهمی که در این جا وجود دارد، این است که این ناله و ندبه به صورت فردی چندان کارساز نیست، بلکه می بایست همگانی باشد که ما از آن به استغاثه عمومی تعبیر می کنیم و در ذیل آیه نصر بدان خواهیم پرداخت. منظور از آیات خصوص، آیاتی است که با مسأله زمینه سازی ظهور مهدی (عج) قابل انطباق است. که عبارتند از: 1 ـ آیه تناوش، که می فرماید: «و قالوا آمنا به و انی لهم التناوش من مکان بعید».(41) و می گویند: «به حق ایمان آوردیم.» ولی چگونه می توانند از فاصله دور به آن دسترسی پیدا کنند. این آیه دسترسی به ایمان [از جمله مهدی] از مکان دوردست را ناممکن می داند. طبرسی در مجمع البیان پس از تفسیر آیه می نویسد: این مربوط به جنگ بیداء [خروج سفیانی در آستانه قیام مهدی علیه السلام ] و خسف آن است؛ بدین بیان که، سپاه سفیانی به هنگام رویایی با سپاه مهدی علیه السلام می گویند: «آمنا به»، اما خداوند می فرماید: «انی لهم التناوش من مکان بعید». چگونه ممکن است این ایمانی که زمان آن منقضی شده است، به حال آنان نفعی داشته باشد.(42) خلاصی خود قرار دادند و ایمان اضطراری که از روی خوف و وحشت باشد، ارزشی نخواهد داشت. در مجموع می توان از این آیه استفاده کرد که اگر ایمان به مهدی علیه السلام واقعی [از جای نزدیک و قرب ولایی [باشد، می تواند عاملی برای دسترسی به آن حضرت باشد. اما چنان چه ایمانی باشد، ظاهری و [از مکان بعید، و دور از محبت و ولایت] اثری نخواهد بخشید. 2 ـ آیه تغییر، که می فرماید: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»(43) تغییر دهند. علامه طباطبایی می نویسد: بین نعمت های الهی که به انسان داده شده است و بین حالات نفسانی انسان تلازم برقرار است. اگر انسان بر مبنای فطرت گام برداشت و ایمان و عمل صالح را کسب نمود، نعمت دنیا و آخرت در پی خواهد داشت، اما اگر خودشان احوال خود را تغییر دهند، خدای سبحان نیز نعمت ها را دگرگون می سازد. ممکن است از آیه استفاده عموم نمود و گفت: بین حالات نفسانی انسان و بین اوضاع خارجی نیز تلازم وجود دارد؛ خواه نسبت به امور خیر باشد یا شر. بدین معنا که اگر جامعه ای بر ایمان و اطاعت و شکر نعمت بودند، نعمت های ظاهری و باطنی به آن ها روی می آورد و تا زمانی که حال خود را تغییر نداده اند باقی است، ولی زمانی که وضع خود را دگرگون ساخته و فکر و فسق را برگزیدند، نعمت از آنان بازپس گرفته می شود.(44) اصلاحی در جامعه، می تواند، نویدی بر اسباغ نعمت الهی ظهور و حضور باشد. 3 ـ آیه ایمان و تقوا: چنان که می فرماید: «و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض».(45) زمین را بر آن ها می گشودیم. این آیه بیانگر این است که اگر افراد جامعه، خود را از رذایل اخلاقی، فکری و عملی پاک سازند و با ایمان آوردن به مبدأ، معاد، و دیگر امور، تقوای الهی پیشه کنند، همه درهای رحمت و برکت خداوند به روی آنان گشوده خواهد شد. شکی نیست که ظهور حضرت نیز یکی از مصادیق برکت است. البته این مسئله مستلزم ایمان جمعی و نوعیِ جامعه است و رسیدن به این درجه از ایمان هر چند در جوامع بزرگ و آلوده به کفر تا حدود زیادی محال می نماید، اما در جوامع ایمانی و برای کسانی که ادعای محبت و ولایت دارند، کاری ممکن و لازم است. 4 ـ آیه یأس: می فرماید: «حتی اذا استیأس الرسل و ظنوا انهم قد کذبوا جائهم نصرنا».(46) هنگام، یاری ما به سراغ آنان آمد. در روایات نیز به مسأله یأس اشارت شده است: «ان هذا الامر لا یأتیکم الا بعد ایاس...».(47) این امر (ظهور) نمی آید شما را مگر پس از ناامیدی. با این تفاوت که مفاد آیه، بیانگر یأس انبیا از گرویدن مردم، به دلیل تکذیب آنان است و مضمون روایت ناامیدی مردم از سامان پذیری امور حکایت دارد، ولی هر دو سوی قضیه، به یک امر بازمی گردد و آن هم مهیا شدن نصرت الهی برای مؤمنان و نابودی دشمنان است. اگر در داستان انبیای غضب و عذاب الهی برای یاری مؤمنان است، ارمغان ظهور مهدی علیه السلام ، نیز پیروزی مؤمنان بر جباران و ستمکاران و عاصیان است. 5 ـ آیه نصر: می فرماید: «ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لما یأتِکم مثل الذین خلوا من قبلکم مستهم البأساء و الضراء و زلزلوا حتی یقول الرسول و الذین آمنوا متی نصر اللّه الا ان نصر اللّه قریب».(48) ایمان آورده بودند، گفتند: پس یاری خدا کی خواهد آمد؟ آگاه باشید یاری خدا نزدیک است. این آیه ضمن این که می فهماند، بهشت و از جمله بهشت حکومت مهدوی را به راحتی نمی دهند، بلکه آمیخته با مشکلات و نارسایی های بیرونی چون فقر و ناامنی و کمبودهای درونی چون بیماری و امثال این ها است، بیانگر این حقیقت است که دست یابی به رفاه، آسایش، امنیت و پیروزی، در گرو خواست عمومی است. تا بدان جا که پیامبر یک امّت نیز می باید در پس یک سلسله حوادث آزار دهنده و به قول قرآن زلزله ای دهشت زا و اضطراب آفرین، به همراه امتش دست به تضرع و دعا بردارد و از خدا تقاضای نصر نماید. این یک استغاثه عمومی است که در موارد بسیار سخت لازم می باشد و همان گونه که پیش از این نیز یادآور شدیم، امام صادق علیه السلام پس از نقل انتظار بنی اسرائیل از موسی علیه السلام فرمود: «هکذا انتم لو فعلتم لفرج اللّه عنا، فاما اذ لم تکونوا فان الامر ینتهی الی منتهاه». همچنین شما اگر چنین کنید، خداوند فرج ما را می رساند و اگر مانند آنان نباشید، امر (فرج) به زمان معین خود موکول می شود.(49) و منجی است. از آن چه گذشت، چنین استفاده می شود که عمده ترین وظیفه هواخواهان برای زمینه سازی امر ظهور و تعجیل در فرج عبارت است از: 1 ـ دعا با شرائط ویژه؛ «و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم» 2 ـ ایمان و تقوا؛ «و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض» 3 ـ دوری از گناه؛ «فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نکرهه» 4 ـ تقرب؛ «و قالوا آمنا به و انی لهم التناوش من مکان بعید» 5 ـ نومیدی؛ «ان هذا الامر لایأتیکم الا بعد ایاس»، و «فانه انما یجیی ء الفرج علی الیأس و قد کان الذین من قبلکم صباحا و مساءً». 6 ـ انتظار واقعی؛ «اذا افتقدوا حجة اللّه فلم یظهر لهم وحجب عنهم فلم یعلموا بمکانه فعندها فلیتوقعوا الفرج صباحا و مساءً». 7 ـ دعوت به دین خدا؛ «المنتظرون لظهوره... اولئک المخلصون حقا و شیعتنا صدقا و الدعاة الی دین اللّه سرا و جهرا» 8 ـ همدل شدن دوستان؛ «و لو ان اشیاعنا و فقهم اللّه علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا» 9 ـ سازماندهی و آماده شدن 10 ـ تشکیل حکومت تمهیدیوظایف ما برای فرج حضرت
بخش نخست: دیدگاه ها
دیدگاه نخست
دیدگاه دوم
دیدگاه سوم
دیدگاه چهارم
بررسی دیدگاه نخست
دیدگاه دوم
دیدگاه سوم
الف: عاری بودن از بیعت
ب: خوف و ترس
ج: آزمایش الهی
د: بی وفایی مردم
هـ : علل ناشناخته
دیدگاه چهارم
وظایف عصر غیبت
الف: صبر
ب: انتظار
ج: دعا
د: انقطاع
بخش دوم: عوامل زمینه ساز ظهور
نظر دانشمندان
نگاه قرآن
الف: آیات عموم
ادعیه ی تعجیل
ب: آیات خصوص
نتیجه گیری
ظهور منجی بشر در دوران آخرزمان، باوری است قطعی و همگانی . ادیان و شرایع توحیدی و غیرتوحیدی و نیز بعضی از مکاتب بشری، نوید چنین روزی را به پیروان خویش داده اند . در این میان، اسلام با مبانی قوی نظری و عملی، موضوع ظهور را به صورت صحیح تبیین کرده و با راهکارهای مناسب و درخور، واژه انتظار و منتظر مصلح را در میان جوامع اسلامی تبیین کرده است . واژه مهدویت و مهدی علیه السلام تبلور فرهنگ انتظار است که همه مسلمین، اعم از شیعه و اهل سنت در باور داشت آن، اتفاق نظر دارند . از زمان ظهور اسلام، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام و صحابه و یاران ایشان، عهده دار تبیین فرهنگ مهدویت بوده اند و این رسالت در هر عصری، میان آنها ادامه پیدا کرده تا دوران غیبت کبرای امام زمان علیه السلام که در این برهه مهم و حساس، علما و مبلغان دینی مسئولیت تبیین و تثبیت آن را به عهده گرفته و مردم را به فرا رسیدن روزگار ظهور امیدوار می کنند . هر مسئله ای که اهمیت و مقبولیت عمومی داشته باشد، مخاطرات و تهدیدها نسبت به آن از ناحیه سودجویان و فرصت طلبان بیشتر خواهد شد; از جمله این مسائل که دارای شاخصه های جهانی و همگانی است، ظهور منجی است که به منزله اعتقاد و باور عمومی در همه ادیان مطرح شده است . طبیعی است افرادی که به دنبال منفعت و سودجویی فردی اند با آزمندی بسیار و با ظاهر سازی فریبنده به اغفال مردم می پردازند تا به نیت سوء خود برسند . از اینرو بیان نشانه ها و علایم ظهور، ضروری است و رهبران و بزرگان دین، برای جلوگیری از این انحرافها و کج رویها و برای حفظ باورهای اصیل مردم، باید منجی و مصلح آخر زمان را با تمام شاخصه ها و خصال معرفی نمایند و برای ظهور و قیام او نشانه ها و علایمی را بیان کنند تا مردم در تمیز سره از ناسره در تحیر و تردید نمانند . از همین رو در روایات و احادیث بسیاری منجی آخر زمان (حضرت مهدی علیه السلام) و کیفیت ظهور او، با تمام علایم و نشانه ها بیان شده است . در رویکرد کلی و کلان، می توان نشانه ها و علایم ظهور امام زمان علیه السلام را به انواع مختلف تقسیم کرد که به یکایک آنها خواهیم پراخت: آن دسته از نشانه ها و علایمی که شاخصه های کلی و عمومی دارند یعنی در قالب پدیده خاص، در برهه خاص و در افراد خاصی متصف نشده اند، «علایم عمومی » نامیده می شوند; نظیر احادیث و روایاتی که از احوال و اوضاع مردمان آخر زمان خبر می دهند و از انحرافات و کج رویهایی که در آن دوره رخ می دهد سخن به میان آورده اند که در واقع، نوعی بیان علایم و نشانه های ظهور امام زمان علیه السلام است، اما در قالب و معیار کلی و عمومی . «عن ابن عباس عن رسول الله صلی الله علیه و آله: فی حدیث ان الله اوحی الیه لیلة اسری به ان یوصی الی علی واخبره بالائمة من ولده الی ان قال وآخر رجل منهم یصلی عیسی ابن مریم خلفه یملا الارض عدلا کما ملئت جورا وظلما ... فقلت الهی وسیدی متی یکون ذاک؟ فاوحی الله عزوجل الی: یکون ذالک اذا رفع العلم وظهر الجهل وکثر القراءة وقل العمل وکثر القتل وقل الفقهاء والهادون وکثر فقهاء الضلالة والخونة ... وکثر الجور والفساد وظهر المنکر وامر امتک به ونهی عن المعروف ... ; (1) ابن عباس می گوید: «در شب معراج، مطالبی به رسول اکرم صلی الله علیه و آله وحی شد که باید به حضرت علی علیه السلام سفارش کند و به او در مورد ائمه بعد از آن حضرت که از فرزندانش هستند خبر داد; تا آنجا که فرمود: آخرین آنها [نشانه هایی دارد; از جمله اینکه] عیسی بن مریم پشت سرش نماز می خواند; زمین را پر از عدل و داد می کند، چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد، ... عرض کردم: خداوندا! آن کی خواهد شد؟ خداوند به من وحی کرد: هر گاه علم از میان برداشته شود و جهل و نادانی ظاهر شود; قرائتهای [قرآن] زیاد اما عمل کم شود; قتل و کشتار زیاد شود، فقهاء و هدایت کنندگان واقعی کم شوند; علمای فاسق و خیانتکار زیاد شوند، ... جور و فساد زیاد شود; منکر ظاهر شود; امت تو امر به منکر و نهی از معروف کنند، ...» «حضرت علی علیه السلام در جواب سؤال «صعصعة بن صوحان » - که از یاران آن حضرت بود - در باب دجال و خروجش، و پیرامون نشانه هایی از ظهور امام زمان علیه السلام، چنین فرمودند: «فان علامة ذلک اذا امات الناس الصلاة واضاعوا الامانة واستحلوا الکذب، واکلوا الربا واخذوا الرشا وشیدوا البنیان وباعوا الدین بالدنیا واستعملوا السفهاء وشاوروا النساء وقطعوا الارحام واتبعوا الاهواء، واستخفوا بالدماء ... ; (2) علامت خروج و قیام دجال زمانی است که مردم نماز را ترک کنند [و در میان مردم بمیرد]، امانتها را ضایع کنند; دروغ گفتن را حلال شمارند; ربا بخورند; رشوه بگیرند; ساختمانها را محکم سازند و دین را به دنیا فروشند; مردمان کم عقل را بر کارها گمارند; زنان را در کارهای اجتماعی و شخصی طرف مشورت قرار دهند; قطع صله ارحام کنند; از هوا و هوس پیروی کنند و [کشتار و] خونریزی را کوچک شمارند، ... .» بعضی از نشانه ها و علایم ظهور، به صورت خاص و با شاخصهای ویژه در افراد متعین، تبلور می یابد; مثلا در روایات بسیاری ذکر شده است، که ظهور امام زمان علیه السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پیدا خواهد کرد . ظهور و خروج افرادی به نام «دجال » و «سفیانی » که مظهر ضلالت و گمراهی و نیز قیام افرادی مثل یمانی و سید خراسانی که سنبل هدایت هستند جزء علایم خاص شمرده می شود و در احادیث، با اسم و رسم و با ویژگیهای مخصوصشان وارد شده است . امام باقر علیه السلام فرمودند: «تنزل الرایات السود التی تخرج من خراسان الی الکوفة، فاذا ظهر المهدی بعث الیه بالبیعة; (3) پرچمهای سیاهی از ناحیه خراسان بیرون می آید و به جانب کوفه به حرکت در می آید . پس چون مهدی ظاهر شود، اینان وی را دعوت به بیعت می کنند .» و نیز امام باقر علیه السلام فرمود: «برای مهدی ما، دو نشانه است که از هنگامی که خداوند آسمانها و زمین را خلق فرمود، سابقه ندارد: خسوف در شب اول ماه رمضان و کسوف در نیمه همان ماه . و این دو از زمانی که خداوند آسمانها و زمین را خلق کرده است، [این چنین] وجود نداشته است .» (4) در روایات فوق نشانه ها و علایم خاصی برای ظهور امام زمان علیه السلام تعیین شده است . علایم و نشانه هایی که به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند داد و در واقع، هیچ گونه قید و شرطی در ایجاد آنها لحاظ نشده است علایم حتمی نامیده می شوند و شاید بتوان گفت که ادعای ظهور قبل از تحقق آنها کذب و دروغ است . امام سجاد علیه السلام فرمود: «ان امرالقائم حتم من الله وامر السفیانی حتم من الله ولایکون قائم الا بسفیانی (5) ; ظهور قائم، از ناحیه خداوند، قطعی و خروج سفیانی نیز، از جانب خداوند قطعی است و قائمی جز با سفیانی وجود ندارد .» امام صادق علیه السلام فرمود: «والیمانی من المحتوم; [قیام] یمانی از نشانه های حتمی است .» فضل بن شاذان از ابی حمزه ثمالی نقل می کند: «قلت لابی جعفر خروج السفیانی من المحتوم؟ قال نعم والنداء من المحتوم وطلوع الشمس من مغربها من المحتوم واختلاف بنی العباس فی الدولة من المحتوم وقتل النفس الزکیة محتوم وخروج القائم من آل محمد محتوم ... (6) ; به امام باقر علیه السلام عرض کردم: آیا خروج سفیانی حتمی است؟ فرمودند آری، صیحه آسمانی نیز از علایم حتمی است و طلوع خورشید از مغرب حتمی است . اختلاف بین بنی عباس در رابطه با حکومت، حتمی است . کشته شدن نفس زکیه حتمی است، قیام قائم آل محمد صلی الله علیه و آله حتمی است، ...» بعضی از نشانه های ظهور قبل از ظهور، بطور مشروط رخ می دهند; یعنی اگر مقتضی آنها موجود و موانع مفقود باشد، تحققشان حتمی خواهد بود . در میان نشانه ها و علایم، آنچه حتمی شمرده شده، جزء محتومیات هستند و غیر از آنها که گروه بسیاری از علایم را تشکیل می دهند جزء علایم غیر حتمی شمرده می شوند . در بعضی از روایات، تصریح شده که بعضی از علایم در سال ظهور امام زمان علیه السلام، رخ می دهند; یعنی قبل از ظهور و در آستانه قیام حضرت مهدی علیه السلام، این نشانه ها یکی پس از دیگری پدیدار شده، به ظهور امام زمان منتهی می شود . امام صادق علیه السلام فرمود: «خروج الثلاثة، الخراسانی والسفیانی والیمانی فی سنة واحدة فی شهر واحد، فی یوم واحد ولیس فیها رایة باهدی من رایة الیمانی یهدی الی الحق; (7) خروج سه کس: قیام خراسانی و سفیانی و یمانی، در یک سال و در یک ماه و یک روز خواهد بود و در این میان، هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی، به حق و هدایت دعوت نمی کند .» امام باقر علیه السلام فرمود: «لیس بین قیام القائم وقتل النفس الزکیة اکثر من خمس عشر لیلة (8) ; بین ظهور مهدی علیه السلام و کشته شدن نفس زکیه، بیش از پانزده شب فاصله نیست .» بعضی از نشانه ها و علایم در بستر تاریخ با فاصله بسیاری با وقت ظهور تحقق می یابد; حتی بعضی از آنها قبل از تولد امام زمان رخ می نمایند و بعضی بعد از تولد و قبل از ظهور با فاصله زیاد، تحقق پیدا کرده و خواهند کرد; چنان که شماری از آنها، همچون از هم گسستن بنی امیه و بنی عباس، خروج ابومسلم خراسانی، اختلاف بین مسلمانان و ... اتفاق افتاده است . در میان نشانه ها و علایم ظهور، غالب آنها نشانه های طبیعی و زمینی اند و هر کدام در تثبیت حقانیت ظهور و قیام حضرت مهدی علیه السلام نقش اساسی دارند . امام علی علیه السلام فرمود: «ویخرج رجل من اهل بیتی فی الحرم فیبلغ السفیانی، فیبعث الیه جندا من جنده فیهزمهم فیسیر الیه السفیانی بمن معه، حتی اذا جاوزوا ببیداء من الارض، خسف بهم، فلاینجوا منهم الا المخبر عنهم; مردی از خاندان من، در سرزمین حرم قیام می کند، پس خبر خروج وی به سفیانی می رسد . وی، سپاهی از لشکریان خود رابرای جنگ، به سوی او می فرستد و آنان را شکست می دهد، آنگاه خود سفیانی با همراهانش به جنگ وی می روند و چون از سرزمین بیداء می گذرند، زمین آنان را فرو می برد و جز یک نفر، که خبر آنان را می آورد کسی از آنان نجات نمی یابد .» نشانه هایی نظیر فرو رفتن سفیانی در بیداء، قیام یمانی، خراسانی، سفیانی، دجال، قتل نفس زکیه، جنگهای خونین و غیره ... از جمله علایم زمینی و طبیعی هستند . به علت اهمیت ظهور امام زمان، علاوه بر نشانه های زمینی و طبیعی، برخی علایم آسمانی نیز در زمان ظهور حضرت رخ خواهند داد، تا مردم بهتر رهبر و مصلح آسمانی را شناخته و در راستای تحقق رسالت و اهداف او مشارکت کنند; مانند: امام صادق علیه السلام فرمود: «اذا نادی مناد من السماء ان الحق فی آل محمد صلی الله علیه و آله فعند ذلک یظهر المهدی علی افواه الناس ویشربون حبه، ولایکون لهم ذکر غیره; هر گاه گوینده ای از آسمان ندا دهد که حق با اولاد محمد صلی الله علیه و آله است، در آن هنگام، ظهور مهدی علیه السلام به سر زبانها می افتد، و همه [شراب] دوستی او می نوشند و غیر او را یاد نمی کنند .» امام صادق علیه السلام فرمود: «علامة خروج المهدی کسوف الشمس فی شهر رمضان فی ثلاث عشرة واربع عشرة منه (9) ; نشانه ظهور مهدی علیه السلام کسوف خورشید در ماه مبارک رمضان است [و وقت کسوف] سیزدهم یا چهاردهم ماه رمضان خواهد بود .»مقدمه
ضرورت بیان نشانه های ظهور
الف) نشانه های عام و خاص
1 . نشانه های عام:
2 . نشانه های خاص:
ب) نشانه های حتمی و غیر حتمی
1 . نشانه های حتمی:
2 . نشانه های غیر حتمی:
ج: علایم با فاصله و بی فاصله
1 . نشانه های نزدیک به وقت ظهور:
2 . علایمی که با ظهور، فاصله زمانی دارد:
د) علایم زمینی و آسمانی
1 . علایم طبیعی و زمینی:
2 . علایم آسمانی:
- صیحه آسمانی:
- کسوف:
بسم الله الرحمن الرحیم
" اللهم کن لولیک الحجـة بن الحسـن صلواتک علیه و علی آبائـه فی هذه السـاعه و فـی کل ساعة ولیاً و حافظاً وقائداً وناصراً و دلیلاً و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه
فیها طویلا "
محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.
تولد امام زمان (عج) پنهان نگاهداشته شد و امام حسن عسکری (ع) خبر آن را تنها به عده ای از شیعیان داده بود. حضرت در سال ٢٦٠ هـ ق پس از وفات پدر به امامت رسید. امامت ایشان بنا به حدیثهای بسیاری بود که از پیامبر (ص) و امامان پیشین روایت شده بود. امام زمان (عج) پس از آنکه بر جنازه پدر نماز گزارد از چشم مردمان پنهان شد. سبب پنهان شدن آن حضرت این بود که خلیفه های عباسی تصمیم به کشتن او داشتند.
بنا به اخبار و روایات شیعه غیبت آن حضرت دو بار صورت گرفته است. دوران غیبت نخست را که تا سال 329 هـ ق ادامه داشت دوران غیبت صغرا یا دوره نیابت خاصه می نامند. در این سالها امام به وسیله چهار نفر از نمایندگان خاص خود با شیعیان ارتباط داشت. این چهار تن که آنان را نواب اربعه (نایبان چهارگانه) می خوانند عبارتند از:
١- عثمان بن سعید بن عمری، از یاران امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) او به دستور امام حسن عسکری تا پایان عمر نایب امام زمان (عج) بود.
٢- ابوجعفر محمدبن عثمان بن سعید، از شاگردان یاران امام حسن عسکری که پس از مرگ از پدرش، عثمان بن سعید بن عمری، نیابت امام زمان (عج) را به عهده گرفت، او در سال ۳۰۴ یا ۳۰٥ هـ ق در بغداد درگذشت.
۳- حسین بن روح نوبختی که دستیار محمدبن عثمان بن سعید بود و پس از مرگ وی نیابت امام را به عهده گرفت و در سال ۳۲٦ در بغداد درگذشت.
٤- علی بن محمد سُمری که بنا به وصیت حسین بن روح نوبختی نایب امام شد و در حدود دو سال رابط امام و شیعیان بود. او در نیمه شعبان ۳٢۹ در بغداد درگذشت.
ـ با مرگ علی بن محمد سمری دوره غیبت صغرا یا نیابت خاصه پایان یافت و دومین دوره غیبت آن حضرت، یعنی دوران غیبت کبری، آغاز شد. این دوره تا ظهور امام زمان ادامه خواهد یافت. آخرین نامه و دستوری که سمری از امام زمان دریافت نمود به مضمون ذیل نقل شده است:
ـ «بسم الله الرحمن الرحیم، ای علی بن محمد سمری خدا اجر برادران ترا در مصیبت تو بزرگ گرداند. تو بعد از شش روز خواهی مرد. پس خود را آماده کن و به احدی برای جانشینی خود وصیت نکن. زیرا غیبت تامه آغاز می شود و دیگر ظهوری نخواهد بود مگر به اذن خدای تعالی و آن بعد از طول زمان و قساوت قلبها و پر شدن زمین از جور خواهد بود. زود باشد که در بین شیعیان کسانی بیایند که ادعای مشاهده کنند، هر کس مدعی مشاهده من قبل از خروج سفیانی و صیحة آسمانی بشود کذاب و مفتری است. و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.»
ـ دوره غیبت کبری را دوران نیابت عامه نیز می نامند. نیابت عامه به این معنی است که در این دوره راهنمایی شیعیان به عهده فقهایی عالم از شیعیان است، که دارای شرایط تعیین شده برای راهنمایی هستند. در این دوره کسی مستقیماً از طرف امام زمان (عج) برای نیابت تعیین نمی شود.
ـ سبب واقعی پنهان شدن امام زمان (عج) از چشم مردمان در حدیثها بیان نشده است. حتی گروهی گفته اند علت غیبت بعد از ظهور امام زمان (عج) آشکار خواهد شد. اما از دلائل مهم غیبت، حفظ وجود امام از گزند دشمنان به فرمان خدا برای مصلحت اسلام و مسلمانان است. گذشته از این، غیبت امام زمان (عج) فقط از نظر ظاهری است و از نظر معنوی رابطه او با مردم قطع نشده است.
در حدیثی از پیامبر (ص) درباره دوره غیبت امام زمان (عج) نقل شده، آمده است که ایشان مانند خورشید پنهان شده در پس ابر است که دیده نمی شود، اما انوارش به زمین می رسد وبه آن سود می رساند، همه مسلمانان، به دلیل حدیث هایی که از پیامبر (ص) روایت شده است، معتقدند که مهدی (عج) روزی ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد ساخت. امام تنها شیعیان هستند که به امامت او در دوران غیبت نیز معتقدند.....
ـ در دوران غیب کبری افراد بسیاری ادعای مهدویت کرده اند از جمله غلام احمد قادیانی، موسس فرقه قادیانی هند در ۱٢۳٥ هـ ق، سید علی محمد شیرازی معروف به سید باب، موسس فرقه بابیان در ایران، که به سال 1266 هـ ق در تبریز کشته شد و محمد احمد معروف به مهدی سودانی که در ۱۳۰٢ هـ ق (۱٨٨۱ م) در سودان بر ضد استعمارگران انگلیسی قیام کرد.....